شهید عبدالخالق تجلی
این شهید والامقام در خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود دوران تحصیلات خود را در روستای خورنگان سپری می کند شهید تجلی اخلاقی بسیار نیکو داشت اودرستکار راستگو بود با دیگران به خصوص خانواده و دوستان رابطه بسیار خوبی داشت و دارای روحیه گذشت و فداکاری بود و در حد توان ایثارگری میکرد .
این شهید بزرگوار به مکتب خود متعصب بود هرچند خانواده وی از نظر مادی در تنگنا بودند اما این امر هرگز باعث نگردید لحظهای از عبادت و بندگی خدا غفلت ورزند. چرا که او لیاقت داشتن مادری پاکدامن و پدری دلسوز و عامل به احکام دین را یافته بود که به آنها احترام زیادی داشت. ایشان نسبت به حفاظت از بیت المال حساس بود همچنین علاقه زیادی به امام خمینی رحمة الله داشت و همیشه به افراد خانواده تاکید داشت که پیرو راه امام و شهدا باشند . این شهید والامقام به صورت داوطلب از سپاه فسا در سال ۱۳۶۰ در جبهه کرخه نوروبعد به ایستگاه هفتم آبادان اعزام شدند. چون به شغل مقدس پاسداری علاقه داشتند با اجازه از مادرشان به خیل کبوتران سبز پوش سپاه در آمدند و در اولین اعزام از سپاه که تعداد ۳۰ نفر بودند با شور و حال خاصی برای دفاع از میهن اسلامی و رسیدن به آرزوی خود یعنی شهادت راهی جبهه حق علیه باطل شدند. این شهید عزیز در عملیات فتحالمبین، رمضان ، والفجر مقدماتی ، والفجر ۲ و بدر شرکت داشتند و مسئولیت ایشان فرمانده گروهان یکم امام حسین در گردان کمیل بود .
این شهید والامقام اهمیت زیادی در نماز اول وقت، نماز جماعت، احترام به پدر و مادر ،امر به معروف و نهی از منکر، نماز جمعه ، نماز شب ، قرائت ادعیه، کمک به مستضعفان ، حضور در دعای کمیل و خواندن قرائت قرآن به طور مستمر و علاقه خاصی به مطالعه از جمله کتابهای امام خمینی، شهید مطهری و شهید دستغیب داشتند. بعد از اینکه این شهید عزیز به آرزوی خود رسید . خانواده کتابهای او را به مکتب فاطمیه هدیه میدهند. این شهید والامقام مورخ ۶۳/۱۲/۲۵ در شرق دجله عملیات بدر به شهادت میرسد و پیکر پاک و مطهر ایشان پس از چند سال مفقودی در تاریخ ۷۴/۱۲/۱۸ در گلزار شهدای فسا واقع در گلستان دوم به خاک سپرده میشود.
آخرین نامه شهید والامقام عبدالخالق تجلی به خانواده : آخرین نامهای که به پدر و مادرش مینویسد چند روز قبل از عملیات بوده که این نامه را اینگونه مینویسد : خدمت پدر بزرگوارم و مادر عزیزم سلام عرض می کنم امیدوارم که آخرین سلام گرم و خالصانه فرزند حقیرتان عبدالخالق را که از نزدیک کربلای حسینی نثار شما می کنم پذیرا باشید. پدر و مادر مهربانم الان که نامه را می نویسم نزدیک عملیات است لازم دانستم در آخرین لحظات زندگی ام چند جمله ای برای شما بنویسم اول اینکه پدر و مادرم میدانم که رنج زیادی کشیدهاید تامرا به اینجا رسانده اید . مادر گرامی و پدر خوبم، آیا امام حسین علیه السلام جوان ۱۸ ساله اش را با دست خود به میدان جنگ نفرستاد .اگر طفل شیرخواره اش را به میدان نبرد و دشمنان اسلام و آن طفل هم رحم نکردند. مگر دوستان زیادی نداشتیم که همگی شهید شدند من چطور وجدانم قبول میکند که به این مسائل بیتفاوت باشم. پدر و مادر عزیزم ما امانتی هستیم و امانت را باید به صاحب امانت سپرد اگر در طول زندگی نافرمانی از بنده حقیر سرزده مرا حلال کنید شما که برای جشن عروسی من عجله داشتید بدانید، که امشب عروسی من شب عملیات است و حجله گاه من قبرم است . برایم گریه نکنید صبر کنید که خداوند با صابران است و حجله قاسم برایم درست کنید. همگی شما را به خداوند بزرگ میسپارم.🌹صلوات