شهید احمد خادمی
شهید «احمد خادمی» ۱۸ شهریور ۱۳۴۲ در مرودشت چشم به جهان گشود. وی از طریق بسیج عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام بهمن ۱۳۶۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب و شهیدان به خون خفته انقلاب اسلامی ایران و سلام بیپایان به برادران معلول و مجروح انقلاب اسلامی بنابر مسئولیتی که دارم چند سطری را بنابر وصیت این حقیر نگارش میکنم.
دیگر نمیتوانم شاهد این همه جنایات صدامیان کافر باشم، دیگر نمیتوانم ببینم که برادرانی هر روز بیپر میشوند و با خون پاک خود وضوی عشق میگیرند و برای روز رستاخیز وضو ساخته آمادهاند.
آمادهاند، تا با روی پاک و جمسی خونین با حسین علیه السلام محشور شوند.
آمادهاند تا با دستی قطع و بدنی تکه تکه شده بگویند و بفهمانند که ماها از جان و مال و زندگی خود گذشتیم و با این حمایت عرفانی با رهبران و پایهگذاران اسلام محمدی امان محشور شویم.
برادران و شما خواهران باید از آن حالت بیخیال و غفلت بیرون رویم و به هوای باز و آزاد آن سوی دنیا بنگریم و با نثار جان خود و با گذشتن از مال و زندگی خود برای حافظت از اسلام محمدی امان بپا خیزیم و از بدل جان دریغ نکنیم.
برادران، شماها که مسئول تشییع جنازه این حقیر از کاروان دور افتاده هستید. چشمهایم را باز کنید تا بدانند که با چشمی باز این راه را انتخاب نمودم و دستهایم را باز نگه دارید که آنها که به فکر دنیا و مال و ثروت هستند بدانند که با دستی خالی از این دنیا هجرت کردهام؛ و شما ای برادران مسئول راه ما را که همان راه اسلام تشییع پیروی کامل از دستورات این رهبر عزیز است ادامه دهید و بدانید که تا روح وحدت و روح شهادت طلبی در شماها است شکست برای شما نیست.
و در آخر چند تذکر دارم به برادران عزیز و خواهران گرامیم:
برادران و خواهران هر چه میتوانید بخوانید دروس را و تا شما دروس را بخوانید و تقوا را همگام با او پیشه کنید هرگز برای شما ناامیدی نخواهد بود.
قرآن را بخوانید در مراسم دعاهای کمیل و توسل شرکت کنید تا روح خدا جویی و گروه گرایی در شما رشد کند و تا در شما روح فردگرایی باشد و تنها بخواهید کار کنید نمیتوانید بازده خوبی داشته باشید، پس همیشه در کارهایتان مشورت و شور را پیشه کار خود کنید. به راستی این اصل برنامه کار خود را پیاده کنید.
در آخر میگویم کهای خوانین وای سرمایهداران زالو صفت، دیگر عمر شما به سر رسیده است گردنهای شما به دست دادگاههای قسط الهی زده خواهد شد. بدنهای گندیده شما با بوی تعفن که با خود دارند در زیر گلها پنهان میشود، پس کمی به خود آیید در این چند روزی که میتوانید برای آن دنیای خود کار کنید که شماها دوزخیان آن جهان و ابلیسیان این دنیا هستید پس در این دنیا بر شما لعن و نفرین میشود و در آن دنیا به وسیله آتش جهنم سوخته خواهید شد.
در آخر از برادران تشیع میخواهم که جنازه مرا در قبرستان جدیدی که در صالح آباد معین میشود مرا خاک کنید. از پدر و مادر و برادران و خواهران میخواهم که مرا حلال کنند و به جای اشک در چشمان تبسم بر لبها داشته باشند تا روح مرا نیاز دارند. پسای مادر سیاه پوش نشو چو جوان تو در حال رفتن سیاه پوش بود وای خواهر گریه نکن که برادر تو هنگام با لبی پر از خنده رفت پس دیگر هجرت من برایتان سخت نیست زیرا تنها به خاطر الله بود.
والسلام